برای خوردن یک آبجو دیگر
—ببین، رونی! در آنجا! -
-می گوید-. میدونی لوکاس؟ با این...
هم تیمی اش حرفش را قطع می کند.
پسری حدودا شانزده ساله با کلاه ایمنی موتور در دست و کوله پشتی از دروازه شماره بیست و سه بیرون می آید. او یک ژاکت چرمی مشکی پوشیده است.
این یکی است!
رونی می گوید.
بله، این یکی است: موهای مشکی، نه بلند و نه کوتاه، حدود 00 سال...<br / >- ... با موهای بلند.
- و با کاپشن چرمی مشکی اش...
-... و با عینک.
-بله اوست.
- و او الان چه کار می کند؟
از لوکاس می پرسد.
-او به سمت کیوسک می رود.
-نه، او به سمت آن موتور سیکلت، "روروک مخصوص بچه ها" می رود.0
-ببین ، کنار موتورسیکلت متوقف شده است.
در آن لحظه پیشخدمت به میز نزدیک می شود.
-میخوای چیز دیگه ای بخوری؟
-می پرسد.
-نه، چیزی نیست. بیشتر. چقدر است؟ —لوکاس یک اسکناس پنج یورویی از کیفش در می آورد.
لوکاس و رونی بلند می شوند و پول می دهند. آنها به سراغ یک موتورسیکلت بزرگ و مشکی می روند که در کنار درختی پارک شده است. این یک نورتون است. لوکاس کلاه خود را بر سر می گذارد و سوار دوچرخه می شود. رونی از پشت بالا می رود. پسرک آن طرف میدان، جلوی موتورش است. در کوله پشتی اش دنبال چیزی می گردد. سپس کوله پشتی را ببندید. او به آن طرف خیابان نگاه می کند، از آن رد می شود و دوباره وارد ورودی خانه می شود.
-و الان چه اتفاقی برای او می افتد؟
- با بی حوصلگی از لوکاس می پرسد.
-آیا ما آن را دیدهای؟
-رونی اشاره میکند.
من فکر نمیکنم اینطور باشد
-لوکاس موتورسیکلت را راهاندازی میکند «بروممم،
بروممم!» او میگوید: «ما دنبال آن ماشین میرویم.
0 یک «روروک مخصوص بچهها»: شبیه یک موتور سیکلت است، اما با چرخهای کوچک و قاب باز. راننده نشسته است، بدون نیاز به قرار دادن پا در هر طرف موتورسیکلت مانند موتور معمولی. اسکوپی یک برند تجاری اسکوتر است.